اهورا

اهورا جان تا این لحظه 11 سال و 26 روز سن دارد

درباره ی اهورا3

امروز 23 خرداد 1392 هست. دیروز 22 خرداد اهورا جونم 2ماهش تموم شد رفت توی سه ماهگی.دیروز اهورا جونم باید  واکسن می زد.رفتیم خونه ی بهداشت یه قطره ریختن توی دهنش و 2تا واکسن هم زدن توی رانهاش.که یکیش که 3گانه بود زد توی پای چپش .گفتن که احتمالا پای چپش بیشتر درد می گیره و قرمز میشه.الانم یه کم ران چپش سفتر شده و ورم کرده.ولی تکونش میده. راستی دیروز تولد خاله زهرا هم بود.ما هنوز نرفتیم خونه ی خاله زهرا و کادوش رو بهش بدیم.

فردا جمعه شاید بریم. خدا کنه اهورا جون حالش خوبتر بشه و دیگه تب نکنه. آخه امروز صبح تب داشت 37.8

خیلی ترسیدم.ساعت 6 بود که پاشدم شیر بدم بهش دیدم بدنش داغه. براش کمپرس آب سرد گذاشتم و پاشویه کردمش.

خدا رو شکر تبش اومد پایین.ولی این دو روزه غیر از درد پاهاش به خاطر واکسن، خیلی بی حال و آروم شده به خاطر قطره ی استامینوفن که هر 6 ساعت می خوره.

وقتی به خاطر شکمش زور می زنه خیلی آرومتره .زیادتر هم می خوابه. ولی چند روزه صداش گرفته نمی دونم به خاطر زور زدناشه یا خدایی نکرده سرما خورده؟

از دیروز تا حالا هم بیشتز لباسش کمه که تب نکنه نمی دونم تا کی باید مراقب باشیم که تب نکنه؟

ایشالا زود زود خوب بشه .هرچند وقتی آرومه بهتره و ما بیشتر به کارامون می رسیم و خودشم کمتر ناراحته به خاطر دل دردش ولی خیلی بی حاله و دلم می سوزه براش.یه کمی سر و صدا برای بچه لازمه.

دیروز رفتیم خونه ی بهداشت واکسن زدیم.وزنش یه کمی زیادتر از نمودار رشدشه 5.500 هست.

گفتم بعصی وقتا شیرخشک بهش می دم ،مرافب بهداشت گفت چرا می دی؟

گفتم اخه زیاد گریه می کنه و باباش هی میگه گشنشه بهش شیر بده.اونم دعوا کرد و گفت بچه که همش نباید شیر بخوره برا همین وزنش رفته بالاتر.منم گفتم به باباش بگین.

بعدش که اومدیم خونه بابای اهورا ناراجت شده بود که چرا هی می گفتی من مجبورت می کنم شیر بدی به اهورا . خلاصه من بیچاره 3 هفته بعد از زایمان به وزن قبل از بارداری رسیدم وزنم قبل بارداری 54 بود که 3هفته بعد تولد اهورا جونم هم شدم 54. اونم به خاطر شیر خوردنای زیاد اهورا کوچولو بود که البته عادت کرده که وقتی دلش درد می کنه و شکمش کار نمی کنه همش باید شیر بخوره.

حالا از یک ساعت گرفته تا 3-4 ساعت. بعدشم همش بالا میاره شیر اضافی رو از طرفی منم فوق العاده خسته می شم و ضغیفم شدم.یه دلیل ضعیف شدنم هم اینه که تغذیه ی درستی ندارم آخه اصلا نمی تونم به خودم برسم البته بابای اهورا جون تا جایی که می تونه به من می رسه .

اگه بابایی کمکم نکنه که هیچ کاری نمی تونم بکنم.خدا کنه زودتر دل دردای تو خوب بشه و این عادت بد الکی شیر خوردنت هم یادت بره تا هم تو راحت تر بشی ، هم اینکه من قوی تر بشم و بهتر بتونم به تو و کارای خونه برسم.

ولی در کل می خواستم بگم خیلی دوستت دارم اهورا جون نازنازی.این روزا خیلی جیگر شدی و ما همش می خوایم جای شام و ناهار بخوریمت.


تاریخ : 24 خرداد 1392 - 05:12 | توسط : فاطمه مامان اهورا | بازدید : 1064 | موضوع : وبلاگ | 16 نظر

  • اهورا جونم خوب شدی خاله؟فاطمه جون چه جالب که بابای آرتین هم همش میگفت آرتین گرسنه است .
  • ایشالا که زودتر اهوراجان دل دردش خوب بشه، آره ما اقلیدی هستیم از وقتی ازدواج کردم آومدم تهران، از نوشته های شما هم معلومه که شیرازی هستین؟آره؟
  • مامانی این که عالیه انقدر زود به وزن فبل بارداری رسیدین. من تو 7ماهگی امیرارشا به وزن دلخواهم رسیدم. مامانی قدر این روزا رو بدون هر چقدر بزرگتر بشن شیرینتر در عین حال خطرناکتر میشن. اهوراجیگری هم سفت فشارش بده تپلو رو
  • امیرارشا هم همش میخواست یه چیز تو دهنش باشه دکترش گفت اینطوری به آرامش میرسه واسه همین پستونک بهش دادم. راستی یه سوال البته اگه دوست داشتید بگید زایمان تون طبیعی بوده یا سزارین؟
  • جـــــــــانم!امیرمحمد هم همینطوری بود همش می خواست شیر بخوره،سخت بود ولی شیرین،الان دلم برای روزهای اول تنگ شده،
    مامانی کاش نزدیکتون بودم می تونستم بهتون کمک کنم.
  • فاطمه جان اصلا نگران نباش من زمان یکسالگی ثنا 11کیلو کمتر از زمان قبل از بارداریم شده بودم اما کم کم اومد بالا .دل دردشم کم کم خوب میشه گلم
  • فاطمه جون نگران نباش هم دل دردای اهورا جون خوب میشه هم خودت برمیگردی به وزن قبل بارداری.
    منم خیلی غصه میخوردم واسه وزنم که الان کاملا به قبلا برگشتم .
    دل دردای بهنود هم تا سه ماهگی ادامه داشت و بعدش خوب شد طوری که دیگه خبری از نفخ و دل دردای مزاحم نیست خداروشکر..  
  • ممنون مامان گلی جان.ثنا رو ببوسید
  • آخي عزيزم.
    نگران نباشيد سخت‌ترين روزهاي بعد از زايمان تا دوماه ونيمه. فرهام من كه اينطوري بود بعد از واكسن دو ماهگي چند وقت بعدش يكدفعه دل درداش خوب شد. ايشاا... كه اهورا جونم زود خوب شه.
    راستي مامان اهورا جون يادتون باشه حتما مولتي ويتامين (مولتي پريناتال) استفاده كنيد تا بعدا مشكلي براتون پيش نياد
  • خواهر زاده ی منم الان سه ماهو نیمشه شده 5 کیلو دکتره اونم خیلی دعوامون کرد گفت باید هر یک ساعت و نیم 60تا بخوره اگر بیشتر شدم چه بهتر به خاطر بالا اوردنشم گفت باید شیر ببلاک ای آر بخریم.اگر زیاد بالا میاره توام از همین بخر خواهر زاده ی من هر چی خورده بود بالا میورد.اگر پیدا نکردی میتونی تو ببلاک معمولی یه قاشق مربا خوری آرد برنج بریزی.
    راستی اهورا خیلی ناز شده براش اسفند دود کن.
  • سلام فاطمه جونی
    آرسام جونم هم مثل اهورا دل درد داره و من واسه اینکه راحت تر با این دردا کنار بیاد و خودم هم زیاد اذیت نشم و اونم شیر بالا نیاره بهش پستونک دادم و الان خیلی راضی ام و فقط موقع درداش بهش پستونک میدم و خدا رو شکر نذاشتم بهش وابسته بشه و از اون طرف خودم هم مجبور نیستم مدام بهش شیر بدم
    الهی که اهورا جونم زود خوب میشه
    [ماچ][ماچ][ماچ][ماچ]
  • راستی پسمل گلت خیلی نانازه عسیییییییییسم[ماچ][ماچ][ماچ][ماچ][ماچ][ماچ][ماچ][ماچ][ماچ][ماچ][ماچ][ماچ][ماچ][ماچ][ماچ][ماچ]
  • سلام فاطمه جون رز بانوی من هم شدیدا کولیل داشت یکی از عوامل تشدید کننده کولیکش شیر خشک بود چون من شبها یه دفعه بیش می دادم تا شبها راحت بخوابه کولیکم ساعتش شب بود و اون رو شدیدا بیشتر می کرد این روزها هم مثل برق و باد میگذره تو تغذیه ات هم دقت من چیزهای نفاخ اصلا مصرف نکن مدام عرق نعنا بخور مثل هر دو روز یه شیشه می خوردم
  • مصرف برنج خیار ماست و چیز های سردی به طور کل ممنوع بودم خیلی سخت بود قبل از صبح وشب شربت کولیک ایزی خارجی اش رو به رز جونم میدادم اینقدر رعایت کردم که شکر خدا بهتر شد من هم مثل تو چون خیلی سختی کشیدم خیلی زود به وزن اولیه که نه ولی زود ازن کم کردم قبل ازبارداری 58 بودم زمان بارداری 70 شدم الانم 64 هستم این جور بچه ها حسنی که دادن همینه که نیاز به باشگاه نداریم ان شاالله زود زود این خوشگله همخوب خوب بشه و مامان فاطمه جون ازش راضی بشه موفق باشی
  • ممنون هیلا جان.من روزی 2-3 نوبت فقط شیرخشک به اهورا می دم ولی دکترا دعوا می کنن می گن نباید شیرخشک بدی.
  • آره خوب شیر مادر بهتره.

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام