اهورا

اهورا جان تا این لحظه 11 سال و 12 روز سن دارد

اهورا جونم 7 ماهگیت مبارک

امروز 22 آبان اهورای عزیز ما 7 ماهگیش کامل شد و قدم به هشت ماهگی گذاشت.

به آرزوی سلامتی  اهورا جون


تاریخ : 23 آبان 1392 - 07:02 | توسط : فاطمه مامان اهورا | بازدید : 1166 | موضوع : وبلاگ | 7 نظر

سرماخوردگی اهورا

اهورا جونم از دیروز تا حالا سرما خورده.دائم آبریزش بینی و عطسه داره.خیلی بیحال شده و بی حوصله هم هست.

اول بابای اهورا سرما خورد ، بعدش اهورا جون.دیشب بردیمش دکتر .خدا رو شکر دکتر گفت عفونت نداره و وضعیتش بد نیست.اما نمی دونم چرا تا از دکتر برگشتیم منم سرما خوردم و این مریضی واگیردار رو همگی گرفتیم.

خودم از قبل شربت سرماخوردگی رو بهش داده بودم دکتر هم همون رو داد به اضافه ی شربت سرفه که گیاهی هست و قطره ی بینی که اونم استفاده کرده بودم.

دیشب خیلی حالش بد بود اصلا نمی تونست نفس بکشه.من دائم بینیش رو تمیز می کردم اما خوشش نمیاد و گریه می کنه.خدا کنه زودتر عطسه هاش تموم بشه که بتونه راحت نفس بکشه و شیر بخوره.

 


تاریخ : 20 آبان 1392 - 20:51 | توسط : فاطمه مامان اهورا | بازدید : 965 | موضوع : وبلاگ | 4 نظر

تو که لبخند زدی ...

تو که لبخند زدی لحظه پر از منظره شد

دل من اوج گرفت کوچه پر از پنجره شد

تو که لبخند زدی سایه به خورشید رسید

ابر پرحوصله شد بر تن هر شاخه چکید

تو که لبخند زدی حال دلم بهتر شد

زندگی شکل گرفت شکل یک باور شد

تو که لبخند زدی هستی من معنا شد

آن من گمشده ی خسته ی من پیدا شد


تاریخ : 17 آبان 1392 - 01:17 | توسط : فاطمه مامان اهورا | بازدید : 1156 | موضوع : وبلاگ | 4 نظر

در آغوش فرشته ها.

به مناسبت تولد هومن عزیز.

دعاکردیم که بمانی. بیایی کنار پنجره ،

باران ببارد و باز شعر مسافر خاموش خود را بشنوی.

اما دریغ که رفتن راز غریب همین زندگی است

رفتی پیش از آن که باران ببارد...

 

اهورای نازنینم؛ فردا دوازدهمین روز از ماه آبان، روز تولد فرشته ای هست که تو خیلی خوب باهاش آشنا هستی. حتی قبل از اینکه من و مامانی رو بشناسی.

ساعت چهار و نیم عصر روز دوازده آبان، چند سال قبل از اینکه تو پا به این دنیا بذاری، فرشته ای زیبا که خیلی شبیه تو بود به دنیا اومد. فرشته نازی که اسمشو هومن گذاشتیم. هومن واژه قشنگی بود که در خانه ما طنین انداز شد. هومن نشانه ای از نشانه های خداوند بود. هومن ترنم زیبا و دلنشین دنیای پاک اهورایی بود. آره پسر گلم. هومن اسم فرشته ای هست که موقع به دنیا اومدن تو، برای تو لالایی می خوند و از تو نگهداری می کرد تا تو صحیح و سالم به دنیا بیایی. قصد ندارم تو و مامانی رو ناراحت کنم و با یادآوری خاطرات تلخ گذشته کسی رو اذیت کنم. فقط اینو بدون که خداوند برای تو یک فرشته نگهبان گذاشته که در همه حال و در هر زمانی مواظبته. داداش هومن مهربون ترین داداش دنیاست برای تو. بزرگ که شدی خودت اینو می فهمی. نمی دونم، شاید امشب که بخوابی به خوابت بیاد و برات قصه های قشنگی از دنیای بهشتی بگه. شاید بهت بگه که چقدر دوستت داره. شاید بگه که امشب فرشته های خدا چه جشن تولد با شکوهی براش گرفتن. شاید بگه که هومن امشب در آغوش فرشته هاست. پس تو هم از ته قلب بهش بگو: داداشی، تولدت مبارک.


تاریخ : 12 آبان 1392 - 03:31 | توسط : فاطمه مامان اهورا | بازدید : 1126 | موضوع : وبلاگ | 11 نظر

اخم و خنده اهورا

گاهی وقتا اهورا جون اینجوری اخم میکنه...

گاهی وقتها هم اینجوری می خنده...

در هر صورت و با هر قیافه ای اهوراجون همه ی زندگی ماست...

 


تاریخ : 09 آبان 1392 - 05:38 | توسط : فاطمه مامان اهورا | بازدید : 907 | موضوع : وبلاگ | 5 نظر

اهورا و ماهی کوچولوش

اهورا جون این ماهی کوچولو رو خیلی دوست داره. هر وقت که می بینتش هیجان زده میشه و اگه توی روروئک باشه سریع میاد طرفش. راستی چند وقتی هست یه چیزایی میگه. خیلی با مزه و شیرین حرف میزنه. بزرگتر که شد حتما از اهورا می پرسیم که چی می گفته.

اهورا جونم تازگیها خیلی حساستر شده و همش دلش می خواد بهش توجه کنیم .توی هر حالتی که باشیم ، انتظار داره حواسمون بهش باشه و نگاش کنیم وگرنه ناراحت میشه. با صداهای خوشگلی که با دهنش در میاره در واقع ما رو صدا می زنه و می خواد منظورش رو بفهمونه.به تلوزیون هم زیادتر توجه میکنه مخصوصا موقع غذا خوردن چشماش به تلوزیونه .ولی وقتی نزدیک تلوزیون و کامپیوتر میشی می خوای با دستتای نازت بگیریشون و هیجان زده میشی.

راستی مامانی ،سوپ اصلا دوست نداشتی 2-3 تا قاشق به زور خوردی .ولی خدا رو شکر فرنی رو میخوری. سرلاک موز هم خیلی دوست نداری.فعلا همون فرنی رو سعی می کنم منظم بهت بدم.

شبا خیلی بی حوصله میشی اصلا نمی تونیم آرومت کنیم .هرکاری که من و بابایی می تونیم انجام می دیم تا سرگرم بشی ، بازی می کنیم ، می چرخونیمت ، باهات حرف میزنیم ، شعر می خونیم، نمی دونم هرکاری که از دستمون برمیاد انجام میدیم تا تو پسر گوگولی مگولی خوشگل سرگرم بشی و غر نزنی.راستی معلومه که رانندگیت خیلی خوبه .با اینکه خیلی وقت نیست توی روروک میشینی ولی خیلی قشنگ و حرفه ای حرکت میکنی و دور میزنی و وقتی که جایی گیر  میکنی خودت می تونی بیای بیرون و مسیرت رو عوض کنی.

خلاصه اینکه حسابی شیطونی میکنی و ما هم سرگرم میشیم.

راستی 5شنبه با خاله زهرا و عمو محمد رفتیم فرحزاد.هرچند تو بیشتر خواب بودی ولی خوش گذشت .تو هم بچه ی خوبی بودی و دوست داشتی.

 

قربونت برم که اینقدر ناز و بامزه ای عزیزم

 


تاریخ : 05 آبان 1392 - 06:58 | توسط : فاطمه مامان اهورا | بازدید : 1434 | موضوع : وبلاگ | 6 نظر