اهورا

اهورا جان تا این لحظه 11 سال و 19 روز سن دارد

اهورا جونم خودش برگشت روی شکمش

4 ماه و 8 روزگی اهورا

امروز وقتی اهورا جون رو گذاشتمش روی زمین که برم توی آشپزخونه، خودش روی شکم برگشته بود.

وقتی اومدم خیلی تعجب کردم مخصوصا که ندیده بودم چجوری این کار رو انجام میده

ظهر وقتی باباش اومده بود داشتم براش تعریف میکردم ولی باورش نمی شد فکر میکرد زیر دستاش بالش بوده ولی همون لحظه دوباره اهورا جلوی خودمون با تلاش فراوان سعی کرد دوباره برگرده روی شکم و حسابی ما رو خوشحال و غافلگیر بکنه.

خیلی لحظه ی شیرین و جالبی بود.اهورا جونم نمیدونی چقدر بابا و مامان رو خوشحال کردی 

به امید پیشرفتهای بعدی اهورا



تاریخ : 31 مرداد 1392 - 02:08 | توسط : فاطمه مامان اهورا | بازدید : 1056 | موضوع : وبلاگ | 16 نظر

چهار ماه گذشت

اهورا جونم 4ماهگیت مبارک


اهورا جونم ،واکسن 4ماهگیت رو که زدی خیلی گریه کردی اما همین که بهت شیر دادم زودی آروم شدی و خوابت برد.خونه هم اصلا گریه نکردی .درد هم نداشتی.حتی فرداش فقط یک بار روی جای واکسنت هوله ی گرم گذاشتم .خدا رو شکر ایندفعه اصلا درد نداشت واذیت نشدی.

همینطور که دایی محمد پیغام داده بود که یه کمی لاغز شدی،منم چند روز قبل از 22 مرداد که بریم خونه ی بهداشت احساس کرده بودم که یه کمی لاغز شدی.نگران شدم .ولی همینکه وزن و قدت رشد خوبی کرده بود از نگرانی دراومدم.

خدا رو شکر وزنت خوب بود 7/100 بودی اما مراقب بهداشت گفت لازم نیست تغذیه ی کمکی رو شروع کنم چون با شیر خودم رشدت خوب بوده.

من دوست دارم زودتر شروع کنی به خوردن پوره و آب میوه.چون شنیدم بچه هایی که زودتر تغذیه ی کمکی شروع میکنن بعدها هم بهتر غذا میخورن و طعمهای جدید رو قبول میکنن.

 

همینجا از مامانا و باباهای نی نی پیجی نظرشون رو درباره ی شروع تغذیه ی تکمیلی و تجربه ی خودشون درمورد بچه هاشون رو می خوام.ممنون از راهنمایی هاتون.

اهورا جونم فرصت ندارم از کارای بامزه ات بنویسم فقط بگم که خیلی نانازتر شدی و همش چشات دنبال من هست هرجا میرم و هرکاری میکنم ،فقط من رو نگاه میکنی و متاسفانه دوست داری دائم توی بغل من باشی و شیر بخوری حتی وقتی که گرسنه نیستی. خودت رو هم خیلی برای مامان و بابا لوس میکنی شیطون.

ولی خوشبختانه باباییخیلی وقتا به دادم میرسه و تو رو از من میگیره که استراحت کنم.البته تو هم بدت نمیاد.آخه بابایی رو خیلی دوست داری.خیلی وقتا توی بغل بابایی میخوابی ولی توی بغل من نه.

 

امیدوارم همیشه سالم و سرحال و خندون باشی عزیزم.به امید پیشرفتت توی تمام مراحل زندگی.


تاریخ : 25 مرداد 1392 - 23:24 | توسط : فاطمه مامان اهورا | بازدید : 1767 | موضوع : وبلاگ | 15 نظر

واکسن چهارماهگی اهورا

امروز 22 مرداد 92 اهورا جونو بردیم مرکز بهداشت تا واکسن 4 ماهگی شو بزنیم. واکسنشو که زدیم خیلی گریه کرد. اما الان که حدود 3 ساعت از زدن واکسنش گذشته حالش خوبه و فعلا تب هم نداره. 


تاریخ : 22 مرداد 1392 - 19:43 | توسط : فاطمه مامان اهورا | بازدید : 1491 | موضوع : وبلاگ | 8 نظر

درخشش اهورا در اولین بازی ملی

 

این لباس باب اسفنجی رو خاله زهرا جون برای اهورا خریده، که اهورا توی تمریناتش اون رو پوشیده

 

 

 


تاریخ : 21 مرداد 1392 - 08:37 | توسط : فاطمه مامان اهورا | بازدید : 2180 | موضوع : وبلاگ | 13 نظر

شیرین کاریهای اهورا در 4ماهگی

اهورا جونم خیلی وقت هست که می خوام توی وبلاگت درباره ی شیرین کاریهات بنویسم ولی اصلا فرصت نمیشه.

امروز 18مرداد 92 هست.سه شنبه چهارماهگی تو تموم میشه و انشالله وارد 5 ماهگی میشی عزیزم.

باورت میشه چهار ماهه شدی.آره من که باورم میشه. آخه انقدر کارای جدید و بامزه و شیطونی انجام میدی که با ماههای پیش و حتی با روزهای قبل هم تفاوت داری.

3هفته ای هست که بلد شدی جیغ بزنی.جیعهای ناز و بلندی می کشی که بعضی وقتا یه دفعه ای من و بابایی از جا می پریم.

به تلوزیون هم علاقمند شدی.ظهرها می ذارمت توی کریر جلوی تلوزیون تا یه کم به کارام برسم البته منظور از کار فقط ناهار خوردن هست.در حد 20 تا 25 دقیقه هم که آروم بمونی خیلی خوبه.

ولی بعضی وقتا اصلا دوست نداری توی کریر بشینی و شروع میکنی به کشیدن جیغ بنفش...............

البته وقتی هم که سرحال باشی،شروع میکنی به حرف زدن و صداهای خوشکل با دهنت درمیاری. که خیلی بامزه ست.

صبح وقتی که دیگه می خوای از خواب بلند بشی و موقع عوض کردن پوشکت شده هم شروع میکنی به آواز خوندن و حرف زدن تا من رو از خواب بیدار کنی.

راستی یه دونه عکس تام(تام و جری) برات خریده بودم که برچسبی هست. اون رو چسبوندم روی سقف بالای سرت که صبحها که از خواب بیدار میشی و هوا روشن میشه نگاش کنی.

فکر نمیکردم اینقدر دوستش داشته باشی تا چشمای قشنگت رو باز میکنی زود عکس پیشی رو نگاه میکنی و بهش میخندی.

وقتی من بیدار میشم و بهت سلام میکنم هم سریع میخندی .نمی دونی چقدر ناز میشی وقتی با چشمای پف کرده میخندی و من رو نگاه میکنی.

یکی از مهمترین تفریحاتت توی خونه اینه که همش جیغ بزنی و می خوای که بغل بشی و بگردی.من که نمی تونم زیاد بغلت کنم چون دیگه بزرگ شدی و منم کمر درد میکنه،پس میمونه بابایی.

تو هم که عاشق پاندول ساعت هستی.وقتی اون رو میبینی چیغ میزنی و میخندی.از گل و آینه و عکسای رنگی توی اتاقت هم خوشت مییاد. همینطور عاشق برچسبهای آهنربایی روی یحچال هستی. در کل عاشق این هستی که بابایی چندین ساعت تو رو بغل کنه و بچرخونه تا آقا اهورا سرگرم بشه و آروم بگیره.

یه عادت بد بد بد هم داری اینه که بعدازظهر ها حتما من باید کنارت بخوابم و در حال شیرخوردن بخوابی. تازه خیلی وقتا بعد از یه عالمه شیرخوردن همین که می خوام بلند بشم ، دوباره بیدار میشی و گریه میکنی و اونوقت بابابی مجبوره تو رو بچرخونه تا بخوابی .ولی بعد نیم ساعت دوباره بیدار میشی و دوباره روز ار نو و روزی از نو.

یه عالمه کارای بامزه انجام میدی ولی الان شارژ کامپیوتر داره تموم میشه.تو هم روی پاهام خوابیدی .نمیتونم تکون بخورم و شارژر رو بیارم.

باشه یه موقع دیگه.راستی 3شنبه وقت واکسن 4ماهگیت هست خداکنه زیاد اذیت نشی قربونت برم.

یه چیز دیگه ، چند هفته هست وقت شیر خوردن خیلی اذیت میشم .همش فکر میکنم داری گاز میگیری .نکنه میخوای دندون دربیاری.چند روزه آب دهنت هم زیاد شده.نمیدونم هرچی هست امیدوارم همیشه سلامت و شاد باشی عزیز من.

دوستت دارم اهورا جونم


تاریخ : 19 مرداد 1392 - 02:43 | توسط : فاطمه مامان اهورا | بازدید : 968 | موضوع : وبلاگ | 13 نظر

اخبار ورزشی: اهورا نامبروان تیم ملی

اهورا جون به عنوان دروازبان جدید به تیم ملی فوتبال دعوت شد.!!!

اهورا در حال بستن قرارداد با تیم ملی!!!


تاریخ : 15 مرداد 1392 - 15:55 | توسط : فاطمه مامان اهورا | بازدید : 1067 | موضوع : وبلاگ | 18 نظر

اهورا کوچولو در مسیر پیشرفت

اهورا جون یواش یواش داره تلاش می کنه که سرشو کامل نگه داره. البته قبلا این کارو می کرد اما الان خیلی بهتر و بیشتر سرشو بالا نگه می داره. 

 

اینجا هم بس که سرشو بالا آورد ، تعادلشو از دست داد بعدش هم خودش تعجب کرده که چه اتفاقی افتاده.


تاریخ : 11 مرداد 1392 - 04:38 | توسط : فاطمه مامان اهورا | بازدید : 1507 | موضوع : وبلاگ | 24 نظر

دعا و نیایش

دعا و نیایش

باز هم وقت مناجات و دعا آمده است
فرصت زمزمه‌ی نام خدا آمده است
در کنار همه‌ی اهل دعا بنشینیم
لحظه‌ی زمزمه‌ی خواسته‌ها آمده است.
خداوندا. در این شبهای عزیز از تو می خواهیم همه ی بچه ها، این فرشته های پاک و معصوم، سلامت و تندرست باشن بخصوص کودکانی که بیمار هستند و الان دوران سختی رو روی تخت بیمارستانها می گذرونن سلامتیشونو بدست بیارن و دل پدر و مادرای مهربونشون شاد بشه. از تو می خواهیم مثله همه ی بچه های دیگه اهورای ما هم سلامت و شاد و تندرست باشه. الهی آمین. (بابای اهورا)
تاریخ : 06 مرداد 1392 - 04:11 | توسط : فاطمه مامان اهورا | بازدید : 1556 | موضوع : آرت بلاگ | 20 نظر

اهورا پهلوان کوچولو

اهورا پهلوان کوچولو


تاریخ : 02 مرداد 1392 - 08:21 | توسط : فاطمه مامان اهورا | بازدید : 2159 | موضوع : آرت بلاگ | 31 نظر