اهورا

اهورا جان تا این لحظه 11 سال و 26 روز سن دارد

درباره ی اهورا 1

سلام

توی این مدت خیلی سرم شلوغ بود.دوست داشتم بیام و هر اتفاقی رو که توی این یک ماه و 18 روز افتاده رو برای اهورا جونم بنویسم که بعدا بدونیم چی شده و چی نشده.

اما متاسفانه مشکلات زیاد داشتیم.شاید نباید بگم مشکلات ولی خیلی سختی کشیدیم.من و بابایی چون دست تنها بودیم و کسی کمکمون نبود واقعا روزای سختی رو پشت سرگذاشتیم.برای الان این یک ماه و نیم مثل 3- 4 ماه گذشته.

بابایی خیلی زحمت می کشه.خیلی به من کمک می کنه.آخه من تازه دارم بهتر می شم و یه کم از خستگی و ضعفم کمتر می شه.

ولی با همه ی این حرفا تو خیلی ناز شدی عزیزم.هرروز یه کار جدید انجام می دی و بامزه تر می شی.

چند روزه که یه صدایی از گلوت در میاری مثل قاقاقا.....

وقتی سرحالی و باهات باری میکنیم و می خندی این صدا رو در میاری .

الانم دوباره شیر میخوای بخوری .من نمیتونم بنویسم.آخه همش زور می زنی و شیر می خوری و ممکنه شیر بالا بیاری.برای همین همش باید مواظبت باشم.ایشالا اگه وقت شد میام و درباره ی تو و این روزا مینویسم.

 

به امید اینکه دل پیچه های تو بهتر بشه تا آرومتر  بشی ، منم یه کم آرامش بیشتری داشته  باشم و ار این روزای قشنگ لذت ببرم.


تاریخ : 09 خرداد 1392 - 02:16 | توسط : فاطمه مامان اهورا | بازدید : 881 | موضوع : وبلاگ | 2 نظر

  • نمیگم خسته نباشی میگم خداقوت ،چون تر و خشک کردن بچه ی خودم ادم خستگی نداره ولی خداییش ادم اخر کار خیلی نیاز به استراحت داره .
    ایشالا سایه پرمهرتون سالیان سال رو سر اهوراجون باشه و شما و بابایی اهوراجون رو برای هم حفظ کنه.
  • سلام عزیزم،واقعا خداقوت،ماه های اول خیلی سخته ولی بعدا دلتون برای این روزها تنگ میشه و به شیرینی ازش یاد می کنید.مطمئن باش زود می گذره و یه روزی مثل من میگید چه زود گذشت.دست بابای اهوراجان هم دردنکنه که به مامانی کمک می کنند!

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام