اهورای مامان ، نوشته ی قبلی رو بابایی از قول تو نوشته بود. واقعا قشنگ بود. خدا کنه همه چیز همینجور که بابایی گفته باشه. ایشالا که من و بابا بتونیم پدر و مادر خوبی برات باشیم ، ایشالا تو که عزیز ما هستی ، رو خدا و فرشته ی نازش محافظت کنه و به سلامتی به ما برسونه. من که خیلی امیدوارم مامانی.
از اینکه چنین بابایی داری خیلی خوشحالم. بابایی خیلی دوستت داره . وقتی که تکون تکون می خوری زودی بابایی رو صدا میکنم تا بیاد تو رو ببینه و باهات حرف بزنه. خیلی نازی.دست و پاهای کوچولو و تیزت رو که به شکمم می کشی نمی دونی چه کیفی داره. دوران سختیه ولی قابل تحمل .
به خاطر دیدن تو و داشتن تو،این دوران رو می گذرونم تا روزی که خداوند لطف کنه و تو رو به ما ببخشه.