ورود ثبت نام
اهورا

اهورا جان تا این لحظه 11 سال و 19 روز سن دارد

خاطره

وقتی از غربت ایام دلم می گیرد                    مرغ امید من از شدت غم می میرد،

دل به رویای خوش خاطره ها می بندم          باز هم خاطر تو دست مرا می گیرد.

 

 


تاریخ : 18 بهمن 1391 - 09:03 | توسط : فاطمه مامان اهورا | بازدید : 1769 | موضوع : وبلاگ | 10 نظر

  • مامان بهنود
    چهارشنبه 18 بهمن 1391 - 10:34
    امیدوارم با اومدن داداش هومن جون دل تنگیت کمتر بشه .
    میدونم کار سختیه فراموش کردن این اتفاق ، ولی برای چیزیکه خدا مقدر کرده غصه نخور. به داشتن داداشی هومن جون فکر کن و لذت ببر .
  • مامان ريحانه
    چهارشنبه 18 بهمن 1391 - 19:54
    ايشالا كه داداشي هومن جون با آومدنش ساليان سال زندگيتونو شاد ميكنه
  • مامان فرهام
    چهارشنبه 18 بهمن 1391 - 20:09
    فاطمه جون
    چشم به هم بذاري داداش هومن جون به دنيا اومده و انقدر سرتونو گرم كرده كه خاطره تلخ پيش اومده براتون كم رنگ ميشه
    اين روزا حسابي مراقب خودتو و ني ني باش و فقط به چيزاي خوب فكر كن
  • مامان امیرمحمد
    پنجشنبه 19 بهمن 1391 - 16:42
    خیلی زود این روزها می گذره، اصلا نباید ناراحت باشی چون برای نی نیتون خوب نیست، وقتی اهوراجون بیاد آنقدر سرگرمتون می کنه که گذشته را فراموش کنید و شادی به زندگیتون برمی گرده .
  • فاطمه
    پنجشنبه 19 بهمن 1391 - 20:32
    از همه ی مامانای گل ممنونم.سعی می کنم همینطور که شما بگید باشم.اما این روزا خیلی دلتنگ هومن جونم .آخه سالگرد رفتنش داره نزدیک میشه.روزای بدی بودن.
  • زهره مامان آرسام
    جمعه 20 بهمن 1391 - 04:21
    سلام گلم ممنون از محبتت
    الهی که اهورای گل بسلامت بدنیا میاد و زندگیتون قشنگ تر از همیشه میشه
    بوووووووس
  • زهره مامان آرسام
    جمعه 20 بهمن 1391 - 04:33
    فاطمه جون من 3 کیلو اضافه وزن دارم قبل بارداریم 57 بودم بعد شدم 53 و الان 64 هستم که خیلی سریع وزنم کشید بالا واسه همین دکترم مکملم رو حذف کرده چون من زیاد غذا نمیخوردم امکان داد از مکمل باشه
    قند سه مرحله ای رو هم آزمایشش رو گرفتم که 2 ساعتش 2 تا 3 ساعتش 5 تا بالاتر از رنج نرمالش بود انگاری اونقدرام بالا نیست الان من شیرینی و شکلات رو حذفشون کردم و نون و برنجم رو هم نصف کردم سعی میکنم توی هر ساعت یه میوه بخورم البته نصف میوه رو توی هر ساعت میخورم
  • زهره مامان آرسام
    جمعه 20 بهمن 1391 - 04:34
    پیاده رویه روزانه رو هم شروع کردم البته چون کمر درد و پا درد دارم زیاد نمیتونم راه برم گلم
    بوس بوس
  • زهره مامان آرسام
    جمعه 20 بهمن 1391 - 04:36
    آزمایشش هم چیز ترسناکی نیست یه کتاب همراهت ببر که حوصله ات سر نره من ساعت 9 آزمایشگاه بودم کارم 12 تموم شد اول یه نمونه ناشتا ازت میگیرن بعد شربت گلوکز بهت میدن بخوری و بعد اون سه تا یکساعته گرفتن نمونه میمونه که باید بدی
  • فاطمه
    جمعه 20 بهمن 1391 - 08:16
    ممنون از جوابی که دادین مامان آرسام جون. منم 53/30 بودم که الان 61 هستم. البته اولاش 3-4 کیلو کم کردم.آزمایش 3ساعته با 100 گرم گلوکز دادم که ناشتا 106 بود یک ساعته=196 و دو ساعته= 160. و 3ساعت بعدش=140.
    دکتر دوباره برام آزمایش نوشته فردا بدم.البته ناشتا-ب2ساعت بعد صبحانه و بعد ناهار. نمیدونم جوابش چی میشه.خدا کنه بد نباشه. بهتون خبر میدم.

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام