اهورا

اهورا جان تا این لحظه 11 سال و 24 روز سن دارد

مامان جون تولدت مبارک

برای عزیزترینم؛ فاطمه.

بهترینم ؛ امروز صادقانه و عاشقانه می گویم که نهایت آمال و آرزوهایم را با داشتن حضور گرم و نگاه مهربانت به دست آورده ام  و می دانم که تا ابد گرمای آغوشت تنها اکسیری است که زندگیم را جاودانه می سازد و چه نعمتی از این بالاتر که بدانی ؛  خداوندگار تو را جاودانه ساخته است. فرشته زندگی ام روزهای سخت زندگیمان  را با هم به سرانجام رسانده ایم و اهورای مهربان باران رحمتش را با دادن زیباترین هدیه اش – اهورا –  بر ما نازل کرده و نوید روزهای خوش را به ما داده است.  روزهای سخت  زندگیمان  بهترین سندیست که در آن پیمان زندگیمان نقش بسته است. آری نازنینم، سند ازدواج من و تو تکه کاغذهایی نیست که در دفترخانه ثبت شده باشد، بلکه در قلبمان نقش بسته و تو خود می دانی و خدایمان. و در آن مهریه تو را جان ناقابل من انگاشته اند و با جوهر قلبم آن را امضاء کرده ام. و تو نیز گواهی داده ای که در کنارم خواهی ماند، چرا که بی شک بدون تو، من هم نخواهم بود.

روزهای قشنگ با تو بودن را هر روزه جشن می گیرم و می دانم که دهم بهمن هر سال تنها بهانه ای است برای سرودن عاشقانه هایم برای تو. امسال اولین سالی است که جشن میلادت را سه نفره برپا خواهیم کرد. بدون اغراق می گویم که اگر نبود فداکاری هایت در روزهای سختی زندگی و اگر نبود گذشت و ایثارت در کمبودها و ناملایماتی که شاید من سبب برخی از آنها بوده ام، بی شک شیرینی و حلاوت زندگیمان چنین نبود. اما اکنون در کلبه فقیرانه قلبم ثروتی بی پایان دارم که همان وجود عزیزانم فاطمه و اهورا می باشد. نمی خواهم قلم فرسایی کنم. اما تا واژگان را آراسته به تراوشات ذهن و قلبم نسازم از بیان شوق و اشتیاقم به تو، ترنم زندگیم، ناتوان می مانم. چرا که "چنان مشتاقم ای دلبر به دیدارت که گر روزی برآید از دلم آهی، بسوزد هفت دریا را". آری این گونه می سرایم نوای روح انگیزی را که با حضور تو در چشمه ساران زندگی ام طنین انداز شده، می بوسمت و با صدای بلند می گویم: دوستت دارم. تولدت مبارک فاطمه جان. (( همسرت رضا. بهمن ماه1392))


تاریخ : 10 بهمن 1392 - 04:07 | توسط : فاطمه مامان اهورا | بازدید : 2309 | موضوع : وبلاگ | 24 نظر

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام